با دختر بزرگم یه بگو مگویی داشتم خیلی دلم شکست و از دستش ناراحت شدم حرفهایی بهم زد که اصلا خوش ندارم تکرارش کنم و هر چی گفت سکوت کردم 

سکوت و سکوت در جواب حرفهاش خیلی حرف داشتم که بزنم تمام صحبتهاش یه جوری بود که  می تونستم  برای هر مطلبش یه روزکامل  جوابم بدم بهش ؛ ولی چون دلم نمی خواست رابطمون خراب بشه سکوت کردم یقینن اگه جواب می دادم اونم ساکت نمی نشست و برای توجیح کردن خودش و شوهرش حرفهایی می زد که حرمتها شکسته میشد و احترامات از بین می رفت  ؛ آخه ما تو یه خونه زندگی می کنیم و باید بیشتر از بقیه مراقب رفتارهامون باشیم 

جالبش اینجاست که سر یه چیز مسخره شروع شد ( سر آبلیمو باورتون میشه )

خیلی حفها که انتظار شو نداشتم زد و خیلی بی انصاف و غیر منطقی برخورد کرد و دلم رو شد هرگز و هرگز حرفها و رفتارهای اون روزش رو فراموش نمی کنم 

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Rebecca جاده ی زندگی آموزش دوره های مجازی اخذ مدرک معتبر ملی و بین المللی منتخب کانال های فرهنگیان در پیام رسان سروش صیدِ شعر مداحی های 96 دوخت لباس فرم از مهد کودک و پیش دبستانی تا دبیرستان وبلاگ آزادی وب سایت گروه طراحی و انیمیشن خیزران Ashley